سفر ....
..بهار با سفر قرابت خاص ذهنی داره !!..بهار که میرسه..هوای سفر به سر میزنه.. .این از تعطیلات شروع سال نو و نوروز و عیده... یا از هوای لطیف و معطر و سرخوشانه اونه..یا از رنگارنگی زمین و گلها و درختان پر شکوفه...و یا همه اینها به اضافه چیزهایی که ازش بیخبریم..نمیدانم...این دیگه به میدان ذوق و قریحه و حس زیباشناختی هر کداممون برمیگرده ...
اما سفر ..با خوش سرزبانی خودش.. حرفهای زیادی برای گفتن داره...از وسوسه اولیه اش ..تا تدارک و آمادگیش....همه و همه رهایی رو تداعی میکنه.......وقتی حرکت میکنیم...و کم کم از شهر و دیارمان دور میشیم...گویا لحظه به لحظه از خود روزمره مان هم دور میشیم.....انگار از حودمون ،لایه برداری میکنیم... تا به خودوجودی که زیر خروارها اما و اگر و باید و نباید و نشاید..کمتر دیده میشه و صداش بگوش میرسه، نزدیکتر بشیم !!..در سفر که هستیم..گذشته و آینده رو رها میکنیم و از همون لحظه لذت میبریم.....
سفر که آغاز میشه...بار سنگین روی دوشهایمان هم انگار جا میمونن...هرچه دورتر میشیم..حس میکنیم سبک و سبکتر شدیم و فارغ البال تر.......آرامش ،جای تلاطم های فکری ..و شور و حرارت ، جای سکون و خستگی روحی رو میگیره !!...وابستگیها کم و کمتر شده...تدریجا درگیریهای ذهنی ، خاموش ..و شادی و وجد دلنشینی جاری میشه...
سفر مارو به خود حقیقی مان نزدیکتر میکنه.....خودی که بالذات شاده و لذت میبره..اما در لابلای هیاهوی شهر و زندگی پیچیده شهرنشینی گم و گور میشه..و باید گشت و گشت تا ردی از حضور نامحسوسش رو پیدا کرد...خودی که ذهن تشویشگر و محاسبه طلب ما ، از حضور زیبا و در لحظه اش مانع میشه.....
ویژگی خاص سفر اینه که مدتی این حس و حال رو تداوم میده...یک هفته یا بیشتر...و این باعث میشه تا اثرات حیاتبخش اون در جسم و روح مون نفوذ کرده و باقی بمونه.....و تمرینی بشه برای سفرهای دائمی و لحظه به لحظه از خود ظاهری به خود حقیقی مون....
پی نوشت:.. توصیه میکنم از این فرصت باقی استفاده کنید و دل به دل دشت و دمن و کوه و رودخانه ها بدید...
چند روزی به دامن طبیعتی بکر..بدور از شهر و حتی روستا...پناه میبریم...جایی که شبها گرگ و روباه ..و روزها سگ و گربه و اسب و گوسفند و گاو همدم مان میشوند..
.
سلااااااام اي كاش من يك مريم بودم . (الان تابلو شد حسودي كردم يعني؟!) اميدوارم كه هميشه دلت خوش باشه و اوقات خوشي داشته باشي. حيف كه تهران ما ببعي نداره وگرنه دعوتتون ميكردم [چشمک]
سلام همه زندگی یک سفر کوتاه است ... ما که همچنان سفر در سفرمان را کش داده ایم ...ا انشالله خوش بگذره و به سلامتی برگردید ... [گل]
ُسلام سال نو مبارک. والا برای ما هم قرابت دارد بهار با سفر. اما از آن جهت که همه ی اقوام دور و نزدیک به شمال سفر می کنند و ما میخ کوب شده ایم سر جایمان ومیهمان نوازی می کنیم.
باز هم بهار آمد و باز من بی حوای بهاری بازهم بهار آمد و من در انتظار معجزه الهی
مسافر مثل تکه سنگیه که در مسیر رود قرار داره که لحظه به لحظه لایه های رویی اون رو جریان آب میسابه و اونو سیقل میده و روح اونو جلا میبخشه و اونو به منِ ِ واقعیش نزدیک و نزدیکتر میکنه سفر عین همون لمس جریان رود ِ ما وقتی ازشهر و دیار خودمون دور میشیم نقابای روزمرمون رو برمیداریم و سعی میکنیم نیازای روحمونو برطرف کنیم و اونجا طبیعت ابزاری میشه برای تا کمی به خودمون بیایم. سلام مامانگار عزیز عیدتون مبارک امید که زیباترین ماه از پنجره ی دلتون گذر کنه.
درود . سفر خوش ... بسیار جاها هست که باید رفت ... شناخت ... دید ... آرامش در سفر است بی گمان . بدرود .
سلام سال نو مبارک
با سلام و درودی بهارانه ... سالی پربرکت و شاد برای شما و خانواده آرزو میکنم مامانگار عزیز[گل][گل]
بسیار سفر باید کرد تا کمی از راز خلقت بدانیم
سلام مریم عزیز سال نوی شما هم مبارک مثل همیشه شرمنده محبتت شدم و قبل از اینکه من سر بزنم شما اومدی وظیفه من بود اول من بیام و عیدو تبریک بگم سال خوبی داشته باشی امیدوارم تعطیلات خوش گذشته باشه و یه تجدید روحیه و قوای خوبی کرده باشی خیلی خوشحالم که هستی و سایه محبتت روی سرمونه [گل][قلب]